۱۳۸۹ فروردین ۱۹, پنجشنبه

نوروز 89 مبارک



باز اومده بهار شاد و خندون
با سوسن و با سنبل و با ریحون
باز عمو نوروز برامون آورده
سبزه و گل بجای برف و بارون
چلچله از سفر رسیده خوشحال
نگاه کنید لونه زده تو ایوون
غنچه گل به روی ما می خنده
مرغ چمن پر می زنه می خونه



باران عسلم، دختر گلم، عید شما مبارک

با شروع سال نو دخملم ده ماهه شده، حسابی آتیش می سوزونه، دیگه غیر قابل کنترل شده، از شروع نه ماهگی به سرعت چهار دست و پا میره، خیلی لج باز شده، بخصوص موقع غذا خوردن. غذا خوردنش این روزها حسابی برامون نگران کننده شده، البته فکر کنم بخاطر درآوردن دندونهای جدید باشه که خیلی بی قرار شده.
بعد از بابا گفتن "آب به" گفتن رو یادگرفته و هرجا لیوان می بینه "آب به" می خواد. ناگفته نمونه هر از گاهی "ماما" و "به به"هم میگه.

حالا چند تا عکس یادگاری:





مهمونای جدید باران: پارسا و پانیذ، وروجکهای خاله زهرا که 7 ماه ونیم از باران کوچیکترند.




پنجمین روز عید به زیارت حضرت معصومه رفته بودیم.


باران به سیزده بدر می رود

2 comments:

مامان امیرپارسا گفت...

وای چه مامان بابای تنبلی
آپ کنید دیگههههههه

ما آپیم

مامان امیرپارسا گفت...

معلوم هست شما کجائید چرا آپ نمیکنین؟؟؟؟؟؟؟